نام و نام خانوادگی: زهرا خادمی جبلی                                                                             

نام شهر ، استان : اصفهان                                                  

رتبه کنکور :260 منطقه 1

رشته و دانشگاه قبولی :

سال‌های حضور در کانون : 1سال

میانگین تراز کانون: 6146

تحصیلات و شغل مادر: دیپلم ادبیات،خانه دار                                                                

تحصیلات و شغل پدر:لیسانس تربیت بدنی ، دبیر تربیت بدنی

تراز کنکور اردیبهشت: 9907

درصد درس‌ها:

 ریاضی۸. 15 

ادبیات اختصاصی53.34 

علوم اجتماعی 93.34 

فلسفه و منطق 36.67 

اقتصاد 57.78 

روانشناسی77.78 

عربی 36.67 

تاریخ و جغرافی 22.67 

تراز کنکور تیر:10064

درصد درس‌ها:

ریاضی 18.34 

ادبیات اختصاصی58.89

علوم اجتماعی 80 

اقتصاد64.45 

فلسفه و منطق:64.45 

روانشناسی 73.34 

عربی 60 

تاریخ و جغرافی 30.67

مهم‌ترین دلایلی که خود را قهرمان تاب‌آوری می‌دانید؟ 

من مدرسه‌ی دولتی فرهنگ می‌رفتم.              

مادرم بیماری خاصی دارند و بخاطر بیماری عمل کردند .اما من با قدرت ادامه دادم . به دلیل بیماری مادر و مادر بزرگ که می بایست من کار خانه و مراقبت از مادر را انجام می دادم و در شرایط سخت زندگی درس می‌خواندم. مثل بیمار شدن مادر و مادر بزرگ و رفت و آمد زیاد و درگیر مراقبت و کار خانه خود را در دوران کنکور قهرمان تاب آوری می دانم.

داستان و روایت قهرمان تاب‌آوری :

زهراخادمی هستم. ساکن اصفهان. پدرم لیسانس تربیت بدنی و دبیر ورزش هستند و مادرم دیپلم ادبیات و خانه دار.

یک خواهر کوچکتر از خودم دارم.

برای کنکوری خواندن من تقریبا می شود گفت از اواسط سال یازدهم شروع کردم.

سعی کردم خیلی آرام آرام مطالبی که ضعف داشتم مثل آرایه و عروض را کار کنم. فردای آخرین امتحان پایه یازدهم هم جدی خواندن را شروع کردم. با این حال با اتفاقاتی که افتاد روند درس خواندن من به دست انداز رسید . پنجم مرداد مادرم عمل کردند و دکتر ۲ ماه استراحت مطلق تجویز کرد. از آنجا که مادربزرگم که از مادرم مراقبت می کردند هم مشکل زانو درد داشتند من نمی توانستم کامل پای درس و کتابم باشم و بیشتر باید از مادرم مراقبت می کردم که آن زمان بهم نیاز داشتند. مراقبت از مادر و رسیدگی به کارهای خانه و باعث شد حتی بعضی روزها کامل درس را کنار بگذارم تا مادرم برای صدا کردن من معذب نباشند.

با بهبود مادرم با انرژی بیشتر شروع کردم به درس خواندن. یک مقدار وضعیت بهتر شد تا آبان. آبان مادربزرگم بخاطر دیسک کمر دو ماه استراحت مطلق داشتند و خانه ی ما بودند. این‌بار هم کمک به مادر و در کنارش دوباره عیادت اقوام و شلوغ بودن خانه وغیره، مقداری شرایط را سخت می‌کرد. ماجراهایی که پیش آمد باعث شد وقتی بیشتر دانش آموزها در ایام عید و بعد از آن تا قبل از کنکور اردیبهشت مشغول جمع بندی بودند ، من هنوز داشتم مطالب جدید از پایه را می خواندم و فقط یک هفته ی آخر را توانستم به جمع بندی برسم تازه اگر مطالب حذف شده را فاکتور بگیریم.

به هر صورت بعد از کنکور خدا را شکر به لطف خدا و دعاهای مادرم از نتیجه ای که تا الان به دستمان رسیده راضی هستم.